۱
دشنه نشست میان کلامم ،
در چشم آن کلام سبز مقدس
که راهی جنگل بود
و انتظار پرنده ،
در وعده گاه پیام پریشان شد
اینک دوسوی شانهٔ من
رگبار بال تیر خورده
بر مه جنگل
رنگین کمان بلندی ست
سرخ گونه ، سیال در رودهای خون
دشنه نشست میان کلامی
تا در میان جنگل ،
رنگین کمان سرخ برافرازد ...
۲
بالام ،
بالام پاتاوانی ،
آنام ،
آنام آبکناری
گمنام خفته به جنگل
در آن ستیز سرخ `ماکلوان` بر شما چگونه گذشت
که پوزخند حریفان
نشست
در میان رود سیاه اشک !
و دست های ویرانگر
به جای خفتن بر ماشه
به سمت شما استغاثه گر آمد
بالام
بالام پاتاوانی
آنام
آنام آبکناری
بر تپه های `گسکره` ،
میان سنگر ها
چه انتظار دور و شیرینی احاطه کرد شما را
که دلیر بی دلبر
شادمانه درو کردید بی وقفه
گرگان هرزه درا را ... ؟
درچشم هایتان
آیا خفته بود آینه ی صبح
که دست حریفان در آن
رنگ خویش باخت
و انگشت ها تفنگ رها کرد ؟
جنگل به یاد فتح شما
همیشه سرسبز است ...
۳
بالام ،
بالام پاتاوانی
آنام ،
آنام آبکناری
بی خود ،
بی سلاح ،
در آن ستیز سرخ ماکلوان
بر شما چگونه گذشت ...؟
۴
`گلونده رود` ،
صدای گام شما را
هنوز
در تداوم جاری اش زمزمه دارد ...